Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران اکونومیست»
2024-04-29@08:35:21 GMT

چریکِ عارف در فراق رفیق مبارزش چه گفت؟

تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۰۳۶۵۲۹

چریکِ عارف در فراق رفیق مبارزش چه گفت؟

می‌گویند که هیچ‌کس مانند چمران، شریعتی را نفهمید و درست زمانی که همه در برابر سیل انتقادات علیه شریعتی سکوت کرده بودند، کسی که شجاعانه از او سخن گفت، مصطفی چمران بود؛ مهندس چریک عارفی که برای یک روشنفکر دینی مبارز، مرثیه‌ها سرود و عاشقانه او را خواند.

ایران اکونومیست پلاس: علی شریعتی به عنوان یک مبارز، فعال مذهبی و سیاسی و نظریه‌پرداز شناخته می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مصطفی چمران هم شخصیتی عرفانی ـ  نظامی داشت و به اشعار مولانا علاقمند بود. چمران بارها اذعان کرده که از آثار شریعتی تاثیر گرفته و از تنهایی درآمده است.

همین چند روز پیش یعنی ۲۹ خردادماه،‌ سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی بود و امروز ۳۱ خردادماه،‌ سالروز شهادت مصطفی چمران معروف به «دکتر چمران» فیزیک‌دان، سیاستمدار (عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران) وزیر دفاع ایران در دولت مهدی بازرگان و دولت موقت شورای انقلاب، از همراهان امام موسی‌صدر در تشکیل جنبش امل (لبنان)، نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی، از فرماندهان ایران در جنگ ایران و عراق و بنیان‌گذار ستاد جنگ‌های نامنظم در جریان جنگ ایران و عراق است.

۳۱ خردادماه  ۱۳۶۰ بود که شهید چمران برای سرکشی، معرفی و توجیه فرمانده جدید محور به جای «ایرج رستمی» به منطقه جنگی دهلاویه رفته بود. در خط مقدم نبرد، بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن از ناحیه پشت سر زخمی شد. کمک‌های اولیه بر روی او در بیمارستان سوسنگرد انجام گرفت و او را به سرعت با آمبولانس راهی اهواز کردند اما در نهایت پیکر بی‌جان شهید چمران به اهواز رسید.

درباره چمران و شریعتی...

گزارش دقیقی از مواجهه یا گپ و گفت‌های  مصطفی چمران و علی شریعتی وجود ندارد یا حداقل نگارنده این سطور در این زمینه چیزی نیافته اما آنچه مسلم است و همانطور که گفته شد، چمران بی‌تردید از شریعتی تاثیر پذیرفته و رابطه این دو، ارتباطی دلی و عاطفی خصوصا از سوی چمران بوده است. شاید همین ارتباط است که این جملات درددل‌گونه را از زبان چمران بر سر مزار شریعتی جاری می‌کند: «ای علی! همیشه فکر می‌کردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه می‌خوانم! ای علی! من آمده‌ام که بر حال زار خود گریه کنم زیرا تو بزرگ‌تر از آنی که به گریه و لابه ما احتیاج داشته باشی! ... خوش داشتم که وجود غم‌آلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابه‌لای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی. می‌خواستم که غم‌های دلم را بر تو بگشایم و تو «اکسیر صفت» غم‌های کثیفم را به زیبایی مبدل کنی و سوز و گداز دلم را تسکین بخشی. می‌خواستم که پرده‌های جدیدی از ظلم و ستم را که بر شیعیان علی (ع) و حسین (ع) می‌گذرد، بر تو نشان دهم و کینه‌ها و حقه‌ها و تهمت‌ها و دسیسه‌بازی‌های کثیفی را که از زمان ابوسفیان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمایانم.

ای علی! تو را وقتی شناختم که کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته و ناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها می‌دیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم می‌کردم؛ اما هنگامی ‌که با تو آشنا شدم، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو هم‌راز و همنشین شدم.

ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی‌دانستم. تو دریچه‌ای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتی‌ها و زیبایی‌های آن را به من نشان دادی.

ای علی! شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ «بنت جبیل» رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای متقدّم «تل مسعود» در میان جنگندگان «امل» گذراندم، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن «کویر» تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمان‌ها می‌برد و ازلیّت و ابدیّت را متصل می‌کرد؛ کویری که در آن ندای عدم را می‌شنیدم، از فشار وجود می‌آرمیدم، به ملکوت آسمان‌ها پرواز می‌کردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت می‌رسیدم؛ کویری که گوهر وجود مرا، لخت و عریان، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده، می‌گداخت و همه ناخالصی‌ها را دود و خاکستر می‌کرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم می‌نمود.

ای علی! همراه تو به کویر می‌روم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در طوفان‌های سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بی‌انتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما می‌تازد.

ای علی! همراه تو به حج می‌روم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابهت و جلال، محو می‌شوم، اندامم می‌لرزد و خدا را از دریچه چشم تو می‌بینم و همراه روح بلند تو به پرواز درمی‌آیم و با خدا به درجه وحدت می‌رسم. ای علی! همراه تو به قلب تاریخ فرو می‌روم، راه و رسم عشق‌بازی را می‌آموزم و به علی بزرگ آنقدر عشق می‌ورزم که از سر تا به پا می‌سوزم.

ای علی! همراه تو به دیدار اتاق کوچک فاطمه می‌روم؛ اتاقی که با همه کوچکی‌اش، از دنیا و همه تاریخ بزرگ‌تر است؛ اتاقی که یک در به مسجدالنبی دارد و پیغمبر بزرگ، آن را با نبوّت خود مبارک کرده است، اتاق کوچکی که علی (ع)، فاطمه (س)، زینب (س)، حسن (ع) و حسین (ع) را یک‌جا در خود جمع کرده است؛ اتاق کوچکی که مظهر عشق، فداکاری، ایمان، استقامت و شهادت است.

راستی چقدر دل‌انگیز است آنجا که فاطمه کوچک را نشان می‌دهی که صورت خاک‌آلود پدر بزرگوارش را با دست‌های بسیار کوچکش نوازش می‌دهد و زیر بغل او را که بی‌هوش بر زمین افتاده است، می‌گیرد و بلند می‌کند!

ای علی! تو «ابوذر غفاری» را به من شناساندی، مبارزات بی‌امانش را علیه ظلم و ستم نشان دادی، شجاعت، صراحت، پاکی و ایمانش را نمودی و این پیرمرد آهنین‌اراده را چه زیبا تصویر کردی، وقتی که استخوان‌پاره‌ای را به دست گرفته، بر فرق «ابن کعب» می‌کوبد و خون به راه می‌اندازد! من فریاد ضجه‌آسای ابوذر را از حلقوم تو می‌شنوم و در برق چشمانت، خشم او را می‌بینم، در سوز و گداز تو، بیابان سوزان ربذه را می‌یابم که ابوذر قهرمان، بر شن‌های داغ افتاده، در تنهایی و فقر جان می‌دهد.

‌ای علی! تو در دنیای معاصر، با شیطان‌ها و طاغوت‌ها به جنگ پرداختی، با زر و زور و تزویر درافتادی؛ با تکفیر روحانی‌نمایان، با دشمنی غرب‌زدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبه‌رو شدی، همه آنها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ایمان و روح، بر آنها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برندگی شهادت، به مبارزه خداوندان «زر و زور و تزویر» برخاستی و همه را به زانو در آوردی.

ای علی! دینداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفیر کوفتند و از هیچ دشمنی و تهمت فروگذار نکردند و غربزدگان نیز که خود را به دروغ، «روشنفکر» می‌نامیدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبیدند و اهانت‌ها کردند. رژیم شاه نیز که نمی‌توانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود می‌دید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره «شهید» کرد.»

 

منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: علی شریعتی ، دکتر چمران ، شهید چمران ، روشنفکر ، مصطفی چمران ، امام موسی صدر

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: علی شریعتی دکتر چمران شهید چمران روشنفکر مصطفی چمران امام موسی صدر همراه تو علی شریعتی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۳۶۵۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آیا ادعای سید حسین نصر درباره‌ی همکاری شریعتی با ساواک حقیقت دارد؟

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین‏، به تازگی ویدیویی از یک گفت‌وگوی قدیمی با دکتر سید حسین نصر، رئیس دانشگاه آریامهرسابق(صنعتی شریف) در سال‌های پیش از انقلاب و رئیس دفتر فرح پهلوی در فضای مجازی بازنشر شده که او در آن ادعا کرده «سازمان امنیت پیشتیبانی بسیار قوی از شریعتی می‌کرد در دانشگاه فردوسی. [شریعتی با ساواک] به نحوه‌ای همکاری یا عضویت داشت. او می‌گفت این کار را برای پیشبرد اهداف انقلابی می‌کرد. پول‌های حسینیه ارشاد توسط سازمان امنیت می‌آمد. ثابتی طرفداری عجیب و غریبی از شریعتی کرد. می‌گفت افراد و جوانان را از کمونیسم برمی‌گرداند. آن‌ها [ساواک] گزارش شدیدی علیه من برای شاه فرستادند. من دلایل خودم را برای شاه گفتم. شاه گفت کاری به کار شریعتی نداشته باشید.»

مرکز اسناد انقلاب اسلامی به‌تازگی اسنادی را منتشر کرده که به‌روشنی نشان می‌دهند شریعتی همواره مورد سوءظن ساواک بوده است. در ادامه گزارش مرکز اسناد انقلاب اسلامی در این باره و نیز اسنادی را که در این زمینه منتشر کرده است می‌خوانید:

۱۳ سال قبل پرویز ثابتی، مدیرکل اداره سوم (امیت داخلی) ساواک در کتاب خاطراتش ادعاها درباره هماهنگی و همکاری شریعتی با سازمان اطلاعات و امنیت کشور برای برنامه‌های سخنرانی در حسینیه ارشاد را رد کرده بود: «اینکه ساواک به او کمک کرده باشد که چنین فعالیت‌هایی را انجام بدهد، به کلی بی‌پایه و اساس است. چون او در ابتدا، علاوه بر حمله به شیعه افراطی و اسلام عقب‌مانده، به مارکسیسم نیز حمله می‌کرد و در آن زمان‌ها، هنوز مارکسیسم در بین دانشجویان جذبه داشت، ما موافقت کردیم تا در دانشگاه فردوسی مشهد تدریس کند، منتها او غالبا این‌طرف و آن‌طرف در حال سخنرانی بود… ما او را لانسه نکردیم. صرفا موقعی که می‌خواست در دانشگاه فردوسی مشهد استادیار بشود، صلاحیت وی را تایید کردیم و بعد که خواست برود فرانسه، اجازه خروجش را تایید کردیم. پس از بازگشت، شروع کرد به زیاده‌روی و افراط که بازداشتش کردیم… ۶ ماه بعد قبول کرد که یک سلسله مقالاتی ضد کمونیستی بنویسد و می‌نوشت در پاورقی روزنامه‌ها چاپ می‌شد… او را آزاد کردیم به شرط آنکه به نوشتن مقالات ضد کمونیستی در خارج از زندان ادامه دهد اما او به بهانه مریضی ادامه نداد و بعد دوباره مخفی شد.»[۱]

گزارش‌های پرشماری از ساواک در گنجینه مرکز اسناد انقلاب اسلامی نگهداری می‌شود که گویای سوءظن دائمی، نظارت و مراقبت بر سخنرانی‌ها و آثار دکتر علی شریعتی است.

یکی از این اسناد، کسب تکلیف اداره کل سوم ساواک به ریاست ثابتی، از سازمان اطلاعات و امنیت کشور در خصوص جلوگیری از سخنرانی شریعتی و تحت مراقبت قرار دادن او و کنترل انتشارات حسینیه ارشاد «به دلیل سخنرانی‌های نامبرده علیه مصالح کشور و انتشار کتب ضد رژیم توسط آن» است:

«درباره دکتر علی شریعتی مزینانی

محترما باستحضار می‌رساند.

فعالیت‌های مذهبی حسینیه ارشاد در واقع قائم به وجود دکتر علی شریعتی مزینانی که به طور نسبتا مرتب در این حسینیه سخنرانی می‌نماید می‌باشد، این شخص در گذشته فعالیت‌های خلافی را علیه مصالح کشور انجام می‌داده که بعدا در ظاهر خود را فردی که قصدش مبارزه با عناصر منحرف می‌باشد قلمداد و در زمینه‌های مذهبی شروع به فعالیت کرده و با گام گذاشتن در حسینیه ارشاد در این زمینه تلاش‌های زیادی از خود نشان می‌دهد.

آن‌طوری که نوشته‌ها و اظهارات یادشده نشان می‌دهد در جریان فکری مشارالیه هیچ‌گونه تغییری به وقوع نپیوسته، بلکه وی با هوشیاری کامل مقاصد خود را در پوشش مسائل مذهبی به مستمعین اظهاراتش و خوانندگان کتبی که انتشار می‌دهد، ارائه می‌کند و هر روز گام جدیدی در این راه برمی‌دارد. در طرز تفکر نام‌برده وجوه تشابه بسیاری با عناصر سازمان آزادی‌بخش ایران وابسته به جمعیت به اصطلاح نهضت آزادی مشاهده می‌گردد، و وجه تمایز او با این افراد صرفا عدم اظهار نیات خود به طور آشکار و ارائه آن در قالب‌های خاص مذهبی است و به طور کلی می‌توان نام‌برده را عامل اصلی وقایعی که در حسینیه مذکور می‌گذرد دانست زیرا هیات‌مدیره و گردانندگان حسینیه موصوف نیز تحت تاثیر و نفوذ وی می‌باشند و در واقع آلت بلااراده‌ی وی هستند.

نکته‌ی دیگری که در خصوص وضعیت حسینیه‌ی مورد بحث شایان توجه و امعان نظر است انتشارات حسینیه‌ی مزبور می‌باشد که بدون هیچ کنترل و کسب مجوزی صورت می‌گیرد. قسمت انتشارات حسینیه‌ی مذکور مطالب مذهبی و سخنان نام‌برده را به‌ صورت کتب مختلف و نشریات و جزوات متعدد در اختیار عناصر مذهبی قرار می‌دهد و قبل از انتشار به علت آن‌که مجوز قانونی مانند انتشار سایر کتب از مراجع مسئول اخذ نمی‌نمایند مطالب خود را در پوشش‌های مناسب به خوانندگان تلقین می‌کند و خلاصه‌ی دو کتاب شهادت و از کجا آغاز کنیم که به شرح پیوست از عرض می‌گذرد مؤید این امر می‌باشد.

با عرض مراتب بالا چنان‌چه صلاح دانسته شود نام یادشده از سخنرانان حسینیه‌ی مذکور حذف و شدیدا تحت مراقبت قرار گیرد و انتشارات حسینیه‌ی مزبور نیز به دقت کنترل و ترتیبی اتخاذ گردد قبل از انتشار هرگونه کتاب و نشریه‌ای مطالب آن مورد بررسی و پس از کسب اجازه مبادرت به انتشار آن نمایند. موکول به رای عالیست.»

چهار روز بعد از این گزارش، مکاتبه‌ی دیگری صورت می‌گیرد که دو ماه بعد از آن (۴ر۱۱ر۵۱) منجر به نامه‌ی رئیس ساواک با شهربانی کل کشور در خصوص جمع‌آوری بعضی از آثار دکتر شریعتی می‌شود.

درباره‌ی کتب تالیفی دکتر علی شریعتی مزینانی

پیرو شماره ۹۸۵۴ر۳۱۲ – ۲ر۹ر۵۱

دکتر علی شریعتی مزینانی که از عناصر ناراحت و مخالف دولت می‌باشد و قبلا با سخنرانی در حسینیه‌ ارشاد و برخی از کانون‌های دانشجویی مبادرت به ایراد سخنان تحریک‌آمیز می‌نمود، به موازت این‌گونه اقدامات، و از طریق انتشارات حسینیه ارشاد و با سوءاستفاده از این‌که نشریات حسینیه‌ی موصوف وسیله مقامات مسئول به طور کافی کنترل نمی‌شد، کتب تحریک‌آمیزی تالیف و منتشر نموده بود. اما پس از بسته شدن حسینیه ارشاد تهیه و توزیع این‌گونه کتب و جزوات پایان نگرفت به طوریکه هم‌اکنون جزوه‌ها و کتاب‌های مزبور از تهران به اکثر مناطق کشور ارسال گردیده و می‌گردد. با توجه به این‌که شخص نام‌برده سعی نموده در این‌گونه کتب با قلب حقایق دین مبین اسلام و نتیجه‌گیری‌های گمراه‌کننده، از اعتقادات مذهبی افراد سوءاستفاده نموده و آن‌ها را به سوی فعالیت‌های مضره‌ سیاسی سوق دهد، خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به جمع‌آوری کتب تالیف‌شده وسیله نام‌برده بالا که لیست اسامی آن‌ها به پیوست ایفاد می‌گردد، در تهران و سایر نقاط کشور اقدام و نتیجه را به این سازمان اعلام نمایند.

رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور - ارتشبد نصیری

۱- از کجا آغاز کنیم

۲- شهادت

۳- یکبار دیگر ابوذر

۴- علی، مکتب، وحدت و عدالت

۵- امت و امامت

۶- روش شناخت اسلام

۷- مسئولیت شیعه بودن

۸- شیعه علوی و شیعه صفوی

۹- اسلام‌شناسی (جزوات متعدد)

برآیند اسناد و گزارش‌های ساواک نه تنها موید ادعای دکتر نصر درباره‌ی همکاری شریعتی با ساواک نیست، بلکه برخلاف آن آثار و سخنرانی‌های او را «تحریک‌آمیز» تشخیص داده و درصدد جمع‌آوری و تعطیلی آن برآمدند.

پی‌نوشت:

۱. در دامگه حادثه، خاطرات پرویز ثابتی به کوشش عرفان قانعی‌فرد‏‏‏‏ صص ۲۸۰-۲۷۹

۲۴۵۲۵۹

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899765

دیگر خبرها

  • حاجی می‌گفت: می‌توانیم چند بار اسراییل را شخم بزنیم
  • انتقاد از رفیق بازی مدیران ورزشی در اصفهان/ وزیر ورزش به این بازی مار و پله خاتمه دهد
  • شهید مطهری به معنای واقعی کلمه روشنفکر و عارف بود
  • شهید مطهری به واقعی کلمه روشنفکر و عارف بود
  • کاهش رشد نقدینگی به تنهایی موجب مهار تورم نخواهد شد
  • شوک دوباره گربه‌سیاه به پرسپولیس!
  • درگذشت پزشک زن بیمارستان شریعتی / آیا خودکشی کرد؟
  • آیا ادعای سید حسین نصر درباره‌ی همکاری شریعتی با ساواک حقیقت دارد؟
  • درگذشت پزشک زن بیمارستان شریعتی؛ مرگ یا خودکشی؟
  • درگذشت یک پزشک زن بیمارستان شریعتی/ مرگ یا خودکشی؟